معنی از حواری عیسی مسیح
حل جدول
واژه پیشنهادی
سخن بزرگان
برای هیچ چیز اندیشه نکنید، بلکه در هر چیز، با دعا و شکرگزاری، خواسته های خود را با خدا در میان بگذارید.
کسی که کاری را آغاز میکند و به پشت سر مینگرد، شایستهی فردوس برین نیست.
از سخنان خود، درست شمرده خواهی شد و از سخنان تو بر تو حکم خواهد شد.
لغت نامه دهخدا
حواری. [ح َ] (اِ) حَواری ّ. یار برگزیده و عنوان هر یک از یاران عیسی:
چندان دروغ و بهتان گفتند که آن یهودان
بر عیسی بن مریم بر مریم و حواری.
منوچهری.
سرمه ٔ عیسی که خاک چشم حواری است
گر جهت خر نسودمی چه غمستی.
خاقانی.
فاقه پروردان چو پاکان حواری روزه دار
کعبه همچون خوان عیسی عید ایشان آمده.
خاقانی.
فتراک عشق گیر نه دنبال عقل از آنک
عیسیت دوست به که حواریت آشنا.
خاقانی.
نه حواری صفت است آنکه از او
اسقفان خوشدل و عیسی دژم است.
خاقانی.
و رجوع به حواریون شود.
حواری. [ح ُ را] (ع اِ) رجوع به ماده ٔ قبل شود.
فارسی به آلمانی
Pieter
فارسی به عربی
تابع، حواری
فرهنگ عمید
هریک از یاران دوازدهگانۀ عیسی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
دوست، رفیق، یار، یاور، یاران عیسی
معادل ابجد
501